بنده خدا
کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد
زنی در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد وبرایش
لباس و کفش خرید و گفت:
مواظب خودت باش، کودک پرسید:
ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد:
نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت: می دانستم با او نسبتی داری!!!
http://www.hotstar.lxb.ir
نظرات شما عزیزان: